«بازی» بهویژه اگر در آن غرق شویم و در حد خود بازی جدیاش بگیریم، محمل بسیار مناسبی برای تمرین اخلاق است. جایی که خودم و کنشهای خودم را با واکنشهای دیگری (دیگران) روبهرو میبینم و میتوانم دریابم تأثیرات رفتارم را در لحظه و غالباً ناخودآگاه و به صورت بسیار عمیق، واکاوی کنم. ضمن اینکه بازی، بهویژه بازیهای دورهمی، ناخودآگاه ما را اخلاقیتر میکند. صداقت ما در بازی بیشتر و ریاکاریمان کمتر است.
تحلیل فلسفیتربیت اخلاقی از طریق بازی
اخلاق چه به عنوان یک علم و چه به عنوان یکی از مؤلفههای زندگی، همیشه با معضلی جدی در مرحله تبلیغ روبهروست و آن اینکه متعلمان و متربیان، حس درستی نسبت به مبلّغ نداشته باشند و از یکی از طرفین این بام بیفتند: یا تصور کنند مبلّغ که در حال توصیههای اخلاقی است، خودش الگوی نمونۀ اخلاق و معصوم اخلاقی است، یا در طرف مقابل، چون قبلتر از مبلّغ، رفتارهایی غیراخلاقی دیدهاند، سخنانِ صحیحش درباره اخلاق را نپذیرند یا به خلافش معتقد شوند.
گلایههای مروجان و مبلغان
این را خود مبلّغان اخلاق نیز متوجه میشوند. مصطفی ملکیان در ابتدای درسگفتارهای «اخلاق کاربردی» خود همان ابتدا با مخاطب خود شرط میکند که اگر با این گمان سر کلاس آمدهاند که ملکیان خود به همه آنچه میگوید پایبند است و خطای اخلاقی ندارد، این درسگفتارها را ارائه نکند. حسن اسلامی نیز در مقاله «برزخ اخلاقورزی در ایران معاصر» بخشی را به همین مطلب اختصاص داده است و تحت عنوان «انتظار قدیسانه از اخلاقورزان» شدیداً گلایه میکند که چرا چنین انتظاری از اخلاقپژوهان وجود دارد.
یک مورد بسیار درخور توجه، مربوط به فیلسوف اخلاق زایش ستیز، دیوید بناتار است. کسی که شدیداً با فرزندآوری مخالف است و تلاش میکند با استدلالات خود نشان دهد که تولید مثل برای انسان، کاری غیراخلاقی است. ولی وقتی با خبرنگار حرفه ای یک شبکه معروف تلویزیونی مواجه میشود، بیشتر از آنکه درباره استدلالاتش از او پرسیده شود، با این پرسشها رو به رو می گردد که «آیا خود شما، والدین خودتان را به دلیل فرزند آوری سرزنش می کنید» و «آیا خودتان فرزندی دارید یا خیر»! جالب آنکه سوال اخیر، تمامکننده مصاحبه است که معمولاً جملات پایانی، حکم نتیجه کلی و جمع بندی مصاحبه کننده را دارند و بیشترین اثر را در ذهن خواننده می گذارند! جالب آنکه در هر دو مورد نیز پاسخ مصاحبه شونده از جنس همان گلایههای پیشگفته است.
- بیشتر بخوانید: مصاحبه با دیوید بناتار، فیلسوف زایشستیز
پاسخی برای گلایهها
هرچند به نظر میرسد این گلایهها صحیح است و چنین انتظاراتی اگر به محتوای سخن گره زده شود و منجر به واکنش شود، نوعی گذر روانشناختی صورت پذیرفته است، اما در مجموع باید گفت مبلّغان نیز نباید انتظار بیش از حد از مخاطب خود داشته باشند و تکلیف مالایطاق کنند. ظاهراً نظام باور ما به گونهای ساخته شده که میان گفته و عمل، به دنبال نوعی سازگاری است و هر که سخنش با رفتارش ناسازگار افتاد، ناخودآگاه و بدون اینکه دست خودمان باشد از تهافت عمل توبهفرمایان توبهکمترکن، شگفتزده میشویم.
چه باید کرد؟
در این میان، یکی از راههای اگر نه جایگزین، دستکم رقیب برای وعظ اخلاقی، رها کردن متربیان در میدان عمل اخلاقی باشد تا آنچه را نیازشان است، خودشان و با تجربه شخصی بیاموزند و بیازمایند. ولی در عین حال، این مشکل هم وجود دارد که این میدان عمل، اگر میدان واقعی باشد، نمیتوان هر عملی را در آن امتحان کرد و به دلیل احتیاطها، ترسها و خودسانسوریهایی که داریم، بسیاری از تجارب زمینهای را که بایسته رسیدن به شخصیت اخلاقی است، در زندگی واقعی انجام نمیدهیم.
«بازی» بهویژه اگر در آن غرق شویم و در حد خود بازی جدیاش بگیریم، محمل بسیار مناسبی برای تمرین اخلاق است. جایی که خودم و کنشهای خودم را با واکنشهای دیگری (دیگران) روبهرو میبینم و میتوانم دریابم تأثیرات رفتارم را در لحظه و غالباً ناخودآگاه و به صورت بسیار عمیق، واکاوی کنم. ضمن اینکه بازی، بهویژه بازیهای دورهمی، ناخودآگاه ما را اخلاقیتر میکند. صداقت ما در بازی بیشتر و ریاکاریمان کمتر است.
مثالهایی از تربیت اخلاقی از طریق بازی
وقتی در یارکشی ابتدای بازی، مرا آخرین نفر و به اجبار انتخاب میکنند، نظر واقعی دوستان خود را درباره بعضی مهارتهای خاص خود فهمیدهام و دریچهای از پنجره جوهری که هرگز به این راحتیها بر من گشوده نمیشد، اکنون صداقت خاص بازی برایم فراهم آورده است. ضمن اینکه اگر به بازی ادامه دهم، سختکوشی برای اثبات خود را یاد میگیرم. میآموزم با اینکه دوستان من در یک مهارت خاص مرا قبول ندارند، ولی در بازیهای دیگری مرا قبول دارند و میتوانند همزمان ناقد و هوادار من باشند و لازم نیست در همه زمینهها مجیز مرا بگویند.
جرج الیاس، ریچارد گارفیلد و رابرت گوتشرا، در کتاب «ویژگی بازیها» از این میگویند که قوانین بازی باید شفاف و واضح باشند و دست بازیکنان را برای جرزنی ببندند. ولی در عین حال التفاتی میدهند به این نکته که بازیکنان هر چه بیشتر بازی کنند، جرزنی در آنها کاهش مییابد؛ چراکه رفتهرفته میفهمند هر وقت جرزنی کنند، دفعه بعد دیگر کمتر کسی حاضر است با آنها بازی کند و بنابراین برای آنکه بتوانند دوباره بازی کنند، از شدت جرزنی خود میکاهند. از همین دست است تأثیر بسیار دیگری که تعاملات نیمهجدی نیمهشوخی بازی بر رفتار و اخلاق ما میگذارد و میتوان گفت هر چه بیشتر بازی کنیم، درسهای عملی بیشتری در حوزه اخلاق میگیریم و از آن مهمتر تأثیرات مثبت بیشتری را بر رفتار اخلاقی خود مشاهده میکنیم. جایی که خودمان معلم خود هستیم و نیازی به مبلّغ بیرونی نداریم.
نوشته مرتضی طباطبائی
دکترای فلسفه و پژوهشگر پستدکترای دانشگاه تهران
اینجا را کلیک کنید تا مطلب را در صفحه اینستاگرام ما نیز ببینید.