موسیقی به عنوان بازی در زبان انگلیسی، نواختن ساز را با فعل «بازی کردن» بیان میکنند، مثلا: He plays piano very well. در واقع موسیقی بهویژه نوازندگی، آنقدر به بازی نزدیک است که بهزحمت میتوان این دو را از هم تفکیک کرد. البته همانطور که بازی انواع مختلف دارد، موسیقی و نوازندگی نیز...
تحلیل فلسفیموسیقی به عنوان بازی
موسیقی به عنوان بازی
در زبان انگلیسی، نواختن ساز را با فعل «بازی کردن» بیان میکنند، مثلا:
He plays piano very well.
در واقع موسیقی بهویژه نوازندگی، آنقدر به بازی نزدیک است که بهزحمت میتوان این دو را از هم تفکیک کرد. البته همانطور که بازی انواع مختلف دارد، موسیقی و نوازندگی نیز در حالتهای مختلف انجام میشود. ما در این نوشته به مقایسه بازی تکنفره و تکنوازی میپردازیم. در مطالب آتی نیز انواع دیگر بازی را با موسیقی مقایسه میکنیم.
اهمیت موسیقی و بازی در زندگی
نیچه میگفت: «زندگی بدون موسیقی، اشتباهی بیش نیست» (۱).
همچنین در جایی دیگر میگوید: «برای پذیرش وظایف سنگین زندگی، چیزی بهتر از بازی ندیدهام» (۲).
این نجاتبخشی موسیقی و بازی، مخصوصا در زندگی ملالآور مدرن بیشتر به چشم میآید. اما موسیقی و بازی، فقط در کارکرد نیست که تا این حد مشابه هم رفتار میکنند. تقریباً از هر وجه که به این دو بنگریم، مشابهتهای فراوانی پیدا میکنیم. بهویژه از نظر ماهیتشان. اما این دو چه تفاوتهایی دارند؟
مقایسه بازی تکنفره و تکنوازی
معمولا بردگیمبازها یا بازیکنان ورزشی، از نداشتن همبازی شکوه دارند و این سبب شده انواع بازیهای تکنفره هم ابداع شود. موسیقی اما ظاهرا نخست مبتنی بر تکنوازی بوده و گروهنوازی پس از آن شکل گرفته است. با این حال تکنوازی و بازیهای تکنفره بسیار به هم شبیهاند: هر دو، گونهای «مهارت» هستند که اغلب بصورت خودانگیخته انجام میشوند و شخص از پرداختن به آن لذت میبرد.
مداومت در هر دو موجب پیشرفت چشمگیر میشود، بطوریکه دیگران نیز از دیدن/شنیدن آن لذت میبرند. در هر دو معمولا از ابزار استفاده میشود: در موسیقی از ساز و در بازی، از اسباببازی. به همین ترتیب میتوان از شباهتهای فراوان این دو گفت.
ولی با این همه تشابه چرا وقتی شخصی در حال نواختن پیانوست، تصور جدیتری از او داریم تا وقتی مشغول لیوانچینی است؟
یک دلیلش احتمالا باورهای تاریخی ماست که بهمرور بازی با ساز را به امر جدیتری تبدیل کرده و تحت عنوانی مجزا گنجانده است.
اما به نظر میرسد چند تفاوت ریز دیگر وجود دارد:
اول اینکه در بازی تکنفره، نتیجه کار بسیار مهم است و شخص به زدن یک رکورد جدید یا بُرد فکر میکند؛ اما در موسیقی، خود فرایند «اجرا»ست که اهمیت دارد و شخص باید نمایشی بینقص از آموختههای خود ارائه دهد (حتی وقتی برای دل خودش میزند هم معیارهایی در ذهن دارد که تخطی از آنها، آزارش میدهد).
تفاوت دوم که ناشی از همان تفاوت اول است، اینکه در بازی تکنفره چون برای برنده شدن بازی میکنیم، قواعد آنقدرها مهم نیست و از هر روش جدیدی برای برد استفاده میکنیم و اغلب به روش شخصیساز خودمان میرسیم؛ ولی در نوازندگی، به دلیل اهمیت بالای اجرا، توجه بیشتری به قواعد از قبل آموختهشده داریم.
تفاوت سوم که بهنوعی توضیحدهنده دو تفاوت قبل است، به هدف این دو باز میگردد. هدف اصلی بازی عموما لذت بردن و سرگرمی است، ولی موسیقی از مقوله هنر است و هدف آن، آفرینش یا افزایش «زیبایی» است. این هدف که در ناخودآگاه بازیکن و نوازنده وجود دارد، موجب دو رویکرد تا حدی متفاوت میشود و گاه نوازنده فراموش میکند که تا چه حد میتوانست لذت بیشتری از نوازندگی ببرد. موسیقی به عنوان بازی ، در تکنوازی، بهره گرفتن از دو ویژگی آزادی عمل و انجام به قصد لذت یا حتی بدون قصد است. با ساز هم میتوان معاملۀ یک همبازی را داشت، و گاه فارغ از وسواسهای آموزشی و کلاسی، به جملهپردازیها و مضرابزدنهای بازیگوشانه پرداخت. در این صورت تکنوازی، یک بازی تکنفره خواهد بود که لذت را به بیشترین حد ممکن برای خود نوازنده میرساند و نتیجه آن هر چقدر هم آشناییزدارو متفاوت باشد، در بلندمدت مخاطب خود را نیز پیدا خواهد کرد.
برای دیدن مطلب « موسیقی به عنوان بازی » در صفحه اینستاگرام ما، اینجا را کلیک کنید.
مطالب مشابه:
منابع:
- Friedrich Wilhelm Nietzsche, Twilight of the Idols with the Antichrist and Ecce Homo , trans. Tom Griffith , p. 9·
- نیچه، این است انسان (۱۳۸۴)، ترجمه سعید فیروزآبادی، نشر جامی، ص۵۵.