در این نوشته، با نگاهی مقایسهای به بازیهای رومیزی اروپایی و امریکایی، از زاویهای نو به نقد یوروگیم ها میپردازیم: علاقهمندان به بازیهای رومیزی اروپایی یا همان یوروگیمها (eurogame) بعضا بردگیمهای آمریکایی مثل مونوپولی و ریسک را به آرت ضعیف و گیم پلی ساده . شانس محور، «آشغال امریکایی» (ameritrash) مینامند (اینجا). مشابه همین...
تحلیل فنینقدی بر یوروگیم : محبوبیت و فروش مهم است یا شُکوه و پیچیدگی؟
در این نوشته، با نگاهی مقایسهای به بازیهای رومیزی اروپایی و امریکایی، از زاویهای نو به نقد یوروگیم ها میپردازیم:
علاقهمندان به بازیهای رومیزی اروپایی یا همان یوروگیمها (eurogame) بعضا بردگیمهای آمریکایی مثل مونوپولی و ریسک را به آرت ضعیف و گیم پلی ساده . شانس محور، «آشغال امریکایی» (ameritrash) مینامند (اینجا). مشابه همین وضعیت در مقایسه موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی پاپ آمریکایی جاری است و منتقدان اروپایی، موسیقی پاپ را موسیقی تجاری و بیریشه میدانند.
شباهتها زیاد است. ارکسترهای اروپایی به طور متوسط هفتاد تا صد نوازنده و دشوارترین قطعات کلاسیک را برای اجرا انتخاب میکنند، ولی بندهای پاپ، گروههای کوچک هفت هشت نفری و خوانندهمحورند که خوشایند طرفداران یک خواننده خاص را دنبال میکنند. به همین ترتیب در بردگیمهای اروپایی، به دلیل معیارهای سختگیرانه جوایزی همچون اشپیل، طراحان به دنبال بهترین آرت و اجرا، موضوعات جدید و نوآورانه و گیم پلی پیچیده هستند، اما طراحان آمریکایی در درجه اول به فروش و پسند مخاطب فکر میکنند.
ظاهرا اگر شکوه، عظمت و حرفهایگری ملاک باشد، موسیقی پاپ در مجموع حرفی برای گفتن در مقابل موسیقی کلاسیک ندارد. اما اگر ملاک توفیق در بازار باشد، موسیقی پاپ راندمان بهتری دارد. درآمد بسیار بالاتر برای نفرات بسیار کمتر.
از این رو شاید گفته شود پس همانگونه که منتقدان موسیقی (احتمالا) حق دارند موسیقی کلاسیک را در مقایسه با موسیقی پاپ، اصیل و ماندگار بدانند، طراحان و علاقهمندان یورو گیم ها نیز در قضاوتشان درباره بازیهای شانسی، ساده و بدون آرت آمریکایی بر حق هستند.
مونوپولی به عنوان مشهورترین بردگیم آمریکایی غالباً به دلیل آرت ضعیف و گیم پلی ساده، مورد نقد و تمسخر طرفداران یوروگیم است.
ولی به نظر میرسد یک تفاوت بزرگ در اینجا نادیده گرفته شده است. و آن این است که موسیقی از مقوله «هنر» است اما بردگیم از مقوله «بازی». در واقع مخاطبان بردگیم قرار نیست فقط بازی را تماشا کنند! بلکه قرار است در بازی شرکت کنند، قوانین را اجرا کنند و حال خودشان را درباره انجام بازی بسنجند.
بنابراین حتی اگر شکوه و عظمت و دشواری در «هنر» یک مزیت باشد (که البته در این هم جای تردید جدی هست)، قطعا برای یک بازی این دست مقولات اهمیت چندانی ندارد و بلکه در غالب مواقع مضر است. در بازی شرط اول این است که به بازیکنان در حین بازی خوش بگذرد، نه اینکه مسحور چیزی شوند یا به ذهن خلاق طراح گیم و هنر آرتیست بازی، آفرین بگویند.
چنانکه در نقدهای بعد خواهد آمد، قوانین زیاد، آرت سنگین و اجزای فراوان، بر اساس قواعد طراحی بازی، نه حسن، بلکه مانع و نقطه ضعف به شمار میآیند.
نویسنده: دکتر مرتضی طباطبائی، پژوهشگر پست دکتری مطالعات بازی